نویسنده: احمد مهدوی دامغانی (1)





 

دعانویسی (2)

عمل نوشتن افسون‌ها و تعاویذ علیه بلایا و شرور. دعا در این معنا عبارت است از کلمات ملفوظ یا مکتوبی که تصور می‌شود در پیشگیری از زیان‌ها، درمان بیماری‌های جسمی یا روحی، یا پدید آوردن نتایج مطلوب، خواصّ مؤثری دارند. کسی را که از طریق نوشتن این گونه دعاها، امرارِ معاش می‌کند دعانویس می‌نامند.
یکی از اقسام این دعاها با عنوان تعویذ، قرن‌ها معمول بوده است. در تعاویذ از سوره‌ها و آیاتی از قرآن به ویژه دو سوره‌ی آخر که با «قُل اَعُوذُ» شروع می‌شوند - و به همین سبب آن دو سوره را مُعَوِّذَتان می‌نامند - استفاده می‌کنند. اعتقاد بر آن است که به همراه داشتن، قرائت کردن یا فُوت کردنِ برخی آیات قرآن می‌تواند مانع بروز بلایا، بیماری‌ها یا اثر سوء چشم زخم شود. باید متذکر شد هر چند واژه‌ی دعا به معنای نیایش‌هایی که از جانب دین تأیید و تجویز گردیده اند هم هست؛ یعنی آنهایی که در عبادت‌های معطوف به اهداف پرهیزگارانه قرائت می‌شوند، امّا معنای خاصّی که در این مقاله مدّنظر است - وِرد و افسون - به هیچ روی به صورت شرعی و رسمی دعا مربوط نیست؛ حتی جایی که کلمات یا عباراتی از ادعیه‌ی رسمی در این زمینه مورد استفاده قرار بگیرند.
عمل بستن دعا بر اندام افراد در میان اعراب پیش از اسلام، شناخته شده بود که آن را تمیمه (ج: تمائم) می‌نامیدند. این تمیمه‌ها را معمولاً از مهره‌ها و دانه‌های گِلِ پخته یا سنگ ریزه‌هایی با نقش‌های طبیعی تهیه می‌کردند. با این قبیل اشیاء، گردنبندی فراهم می‌ساختند و کسانی که می‌خواستند از نیروی جادویی مُنطَوی در این اشیاء بهره مند شوند آنها را بر گردن خود می‌آویختند، این تعاویذ را به ویژه بر اندام نوزادان می‌آویختند؛ ولی پس از مرحله‌ی نوزادی آنها را از اندام کودکان باز می‌کردند. گردنبندهای مشابهی در ایران نیز مورد استفاده بودند که بر حسب درآمد و استطاعت خانواده‌ها، از مس، نقره، یا طلا ساخته می‌شدند. گاهی این تعویذ از چهل قطعه‌ی کوچک نقره ساخته می‌شد که بر روی هر یک از آنها آیه‌ی قرآنی (بسم الله الرحمن الرحیم) حک شده بود و آن را چهل بسم الله می‌نامیدند. (3) از دوران کودکی محمد رضا [پهلوی، شاه سابق ایران] عکسی وجود دارد که او را با یکی از این تعویذها بر گردن، نشسته بر زانوی پدرش نشان می‌دهد. (4) گاه سوره‌ی 112 (اخلاص) یا چهار سوره‌ی اواخر قرآن را که با «قل» شروع می‌شوند [و به چارقل موسومند] نیز بر چهل قطه‌ی مدوّرِ گردنبند حک کرده یا بر قطعه ای از پوست آهو می‌نویسند و به عنوان تعویذ با خود حمل می‌کنند. هفت آیه از سوره‌ی 36 (یس) که با کلمه‌ی مُبین ختم می‌شوند (هفت مُبین) نیز گاهی به مثابه تعویذ به کار برده می‌شوند.
حرز، گونه ای دیگر از تعاویذ است و از قطعه‌ی باریکی از چرم (ترجیحاً پوست آهو) ساخته می‌شود و آیاتی از قرآن یا ادعیه‌ی دینی را با زعفران بر روی آن می‌نویسند. (5) این قطعه‌ی چرمین را در محفظه‌ی فلزی کوچکی که برای زنان از طلا و برای مردان از نقره تهیه می‌شود قرار می‌دهند و به دور بازو می‌بندند یا بر گردن می‌آویزند. (6) وقتی این دعاهای مکتوب، در پوشش‌های محافظ قرار داده شدند دیگر نباید آنها را خارج ساخت یا باز کرد و خواند. محفظه‌های حرز، معمولاً استوانه ای شکل اند. مشهورترین حرزها عبارتند از حرز یَمانی، حرز فاطمه‌ی زهرا، حرز رُقعَة الجَیب - منسوب به امام رضا (علیه السلام) - و حرز بسیار رایج موسوم به حرز جواد - منسوب به امام محمد تقی (علیه السلام).
بر اساس سرشماری سال 1301 ش / 1922 م، بیست و پنج دعانویس در تهران زندگی (7) می‌کردند. به طور سنتی، دعانویسان به دو گروه [عمده] تقسیم می‌شوند، یک گروه شامل کسانی است که برای تهیه‌ی تعاویذ و اوراد، از متون رسمی و قانونی دینی استفاده می‌کنند. این دسته ممولاً برای اشتغال به کار دعانویسی، از استادشان نوعی اجازه دریافت می‌کنند. گاه پدر آنان سمت استادی شان را بر عهده داشته است. برخی از آنها ممکن است در شمار فرقه‌های صوفیه درآیند و بعضی نیز ادعا می‌کنند که علوم ماوراء الطبیعی را نزد استادان هندی یا عرب فرا گرفته اند. این دعانویسان گاهی اوقات، برخی اوراد و اذکار جادویی را به مشتریان شان می‌آموزند تا خودشان آنها را در مواقع خاصّ بخوانند. این دعانویسان مورد تقدیس و تکریم قرار می‌گیرند و اعتقاد بر آن است که نَفَس یا قلم آنان بَرکَت دارد. گاه دعانویسان تلاش می‌کنند بیماری‌های مختلف را با نگاشتن افسونی بر قطعه ای کاغذ درمان کنند. این قطعه کاغذ را در آب می‌شویند و سپس این آب را به بیمار می‌خورانند.
گروه دوم دعانویسان، در اوراد و افسون‌هایشان، از متون دینی استفاده نمی کنند، بلکه در عوض، در این کار از برخی اَشکالِ جادویی - اشکال هندسی یا غیر آن-، اعداد و جمله‌هایی که از واژه‌های عبری، عربی و فارسی تشکیل شده است بهره می‌گیرند. همچنین این دسته از دعانویسان به امور دیگری چون پیشگویی و کف بینی می‌پردازند و گاه کودکی را در خدمت می‌گیرند تا [از طرق جادویی] یا بازنمایی صحنه‌ی جنایت، طرفِ بزهکار را شناسایی کند. این افراد معمولاً در فقیرترین محلّاتِ شهرهای بزرگ ایران فعالیت می‌کنند. بسیاری از مشتریان این گروه، زنانی بی سوادند که برای مسائل و مشکلات مختلف (مثلاً: پسر زاییدن، جلب محبت شوهر، خلاصی یافتن از شرّ هَووها) به آنان مراجعه می‌کنند.
بعضی دعانویسان جای خاصی برای فعالیت ندارند و از این رو با دوره گردی در برخی محله‌های شهر، مهارت‌های خود را به مشتریان احتمالی عرضه می‌کنند. ابزارهای تجارت آنها معمولاً عبارت است از: کاسه ای برنجی با طرح‌هایی که بر آن حکّاکی شده، وسیله ای شبیه به اسطرلاب (8)، تعدادی آینه، گوی‌های بلورین رنگی و ریسمان پاره‌هایی که بر آنها گره زده شده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. متولد 1306 ش؛ اسلام شناس و پژوهشگر در ادبیات و فرهنگ فارسی و عربی و استاد دانشگاه‌هاروارد.
2. مدخل "DOA-NEVISI"، تألیف احمد مهدوی دامغانی، در دائر? المعارف ایرانیکا، ج 7، ص 456-457.
3. نک: دهخدا، ذیل واژه.
4. Wilber, Pl.12.
این نکته با توجه به افکار و عقاید متجددانه‌ی رضاخان، جالب توجه است؛ مترجم.
5. نک: خاقانی: 203
6. نک: نظامی، 1336 ش/ 1984 م، ب، 701؛ همو، 1984 م، الف، 5؛ نیز نک: دهخدا، ذیل «تعویذ».
7. شهری، 84/1.
8. برای اطلاع مختصر از این کاربرد اسطرلاب نک: مدخل «اسطرلاب» تألیف مترجم، در دانشنامه‌ی زبان و ادب فارسی، زیر نظر اسماعیل سعادت، تهران، 1386، ج 1، ص 391.

کتاب شناسی
داوود انطاکی، تذکرة، ج 2، چاپ بیروت؛ انجوی شیرازی، جشن‌ها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1345ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، چاپ ع. عبدالرسولی، تهران، 1316ش؛ ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363ش؛ جعفر شهری، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1368ش؛ نظامی گنجوی، لیلی و مجنون، چاپ وحید دستگردی، تهران، 1363ش؛ همو، شرفنامه چاپ وحید دستگردی، تهران، 1363ش؛ صادق همایونی، «دعاها در شیراز»، کاوه 12/ 2-3، 1353ش؛
D.Wilber, Reza Shah Pahlavi,the Resurrection and Reconstruction, 1878-1944, Hicksville, N.Y. 1975.
منبع مقاله :
گرد آوری و ترجمه: ابراهیم موسی پور، (1387)، دوازده + یک (سیزده پژوهش درباره‌ی تعویذ، طلسم جادو)، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.